به گزارش سلام لردگان به نقل از خبرگزاري بسيج/محمد نخبه زعيم: يک ميز تو يک وزارت خونه خاليه، ميزي که هم با کلاسه هم وقتي کسي پشتش ميشينه نمي خواد بلند بشه.همين چند روز پيش بود که يک آقايي رو به زور از پشت ميز بلند کردن و يک بنده خدايي رو جاش گذاشتن، اما دوستان فراموش کردن که اين ميز پاگيره، جاگيره، آدم وقتي پشتش ميشينه دلش غنج ميزنه و ديگه نمي خواد بلند بشه.
اين ميزه تو يک وزارت خونه ايه که مال آدم بزرگ هاست، يکم هم به علم و دانش ربط داره (نميگيم علومه) .اين آقايي که حالا پشت اين ميز نشسته قبلا تو آزمون وزارت خونه مشابه وابسته به آدم کوچولوها هم رد شده، درست بعد از اون حادثه سازمان ميراث فرهنگي رو به اين بنده خدا دادن که درابتدا چون پير و خسته بود قبول نکرد و در نهايت فقط بخاطر گل روي دوستان و با من بميرم تو بميري بسيار حاضر به پذيرش اين مسئوليت شد. از خدا که پنهون نيست از شما هم پنهان نباشه که اين بنده خدا هرچي تو چنته داشت براي ميراث فرهنگي رو کرد، فقط اگر بخواهيم يکي از خدمات جبران ناپذير ايشون به ميراث فرهنگي رو ذکر کنيم دفاع قهرمانانه ايشون از قليان در جامعه و حتي سعي در بسط و گسترش اون در بنيان خانواده نام برد که جاي بسي تشکر و قدر داني داره. همه ميدونن که ساختمون و ابنيه و صنايع دستي ودر کل مال دنيا به هيچ کس وفا نکرده، پس ايشون از چيزي دفاع کردن که مظهر اين فرهنگ براي قرنهاي بعد هم باشه.
حالا اين بنده خدا رو يک بام و دو هوا کردن؛از يک طرف دلش ميگه برم برم ،از طرف ديگه دلش ميگه نرم نرم ،ولي وقتي ميزو ميبينه با خودش ميگه بي تو چه کنم؟ حالا بايد تکليف اين بنده خدا روشن بشه، اگه قراره تو اين وزارت بمونه حداقل بتونه از قليون و قهوه خونه ها در دانشگاه ها هم حراست کنه و با ايجاد هر دانشگاه يک چاي خانه، خدمت بزرگي به فرهنگ اين کشور انجام بده. اگر هم قراره بره که بره در تنهايي خودش قليوني بزنه و به درد خودش و تنباکوش بسوزه.
انتهاي پيام /